جدول جو
جدول جو

معنی گاری خانه - جستجوی لغت در جدول جو

گاری خانه(نَ / نِ)
محلی که گاری را در آن جای دهند
لغت نامه دهخدا
گاری خانه
ورتیونکده محلی که گاری را در آن جا دهند
تصویری از گاری خانه
تصویر گاری خانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاریک خانه
تصویر تاریک خانه
اتاقی تاریک برای چاپ و ظهور عکس، هرجای تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم خانه
تصویر گرم خانه
جای گرم، خانۀ گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داوری خانه
تصویر داوری خانه
دادگاه، عدالت خانه
فرهنگ فارسی عمید
ده کوچکی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 70 هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه فرعی خبر به دشت بر، 15 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ نَ / نِ)
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت ایام سرما سازند. (آنندراج) ، گلخانه. محلی که برای پرورش گل و گیاه در آفتاب رو با شیشه ها میکنند و با طرزی خاص بوسیلۀ پهن یا بخاری یا لولۀ آب گرم حرارت بدانجامیدهند. محل پرورش گل در زمستان. رجوع به گلخانه شود، آنجای از حمام که زیر آن خالی است ودر آن آتش می افروزند، حجره ای مر دواسازان را که داروها در آن میخشکانند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
چای پزخانه. قهوه خانه. کافه. محل چای خوردن، جاهایی در بین راه و کنار جادۀ کاروانی که سابقاً اسب های کالسکه را در آنجا عوض میکردند
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
اطاق مخصوصی که عکاس با چراغ کم نور فیلم و شیشه را می شوید. (فرهنگ نظام). اطاق تاریک برای ظاهر کردن عکس
لغت نامه دهخدا
(چَ پَ نَ / نِ)
خانه تابستانی. خانه ای از چوب یا نی و جز اینها مخصوص سکونت در تابستان. مقابل تابخانه که خانه زمستانی است:
چپری خانه گرخراب شده است
غم مخور تابخانه مقدور است.
انوری.
رجوع به چپر و تابخانه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ نَ / نِ)
محکمه. (منتهی الارب). دادگاه. دیوانخانه. جای عدالت. عدلیه
لغت نامه دهخدا
(گُ رُ نَ / نِ)
جایی که در آن خراج گمرک از مال التجاره می گیرند. (ناظم الاطباء). باژخانه. راه دارخانه. باجگاه. باژستان. و رجوع به گمرک شود
لغت نامه دهخدا
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
فرهنگ لغت هوشیار
گوهر خانه. یا گهرخانه اصلی. قرب و جوار حق: تن بگهر خانه اصلی شتافت دیده چنان شد که خیالش نیافت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
نقاش خانه: چینی خانه اش رشک نگار خانه چین و خطا مینمود، بتخانه، خانه ای که بنقش و نگار آراسته باشد، یا نگارخانه چینی . نگارستان
فرهنگ لغت هوشیار
باژ گاه کوستا کده اداره ای که در آن وجوه گمرکی را از کالا ها و مال التجاره گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
اطاق مخصوصی که عکاس با چراغ کم نور فیلم و شیشه را میشوید اطاق تاریک، اطاق مخصوصی که در آن عکاس با چراغی که نور فیلم و شیشه را می شوید اطاق تاریک برای ظاهر کردن عکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک خانه
تصویر تاریک خانه
((نِ))
اتاق ویژه ای در عکاسی برای ظاهر کردن فیلم
فرهنگ فارسی معین
خانه ای که ساختار درب و پنجره ی آن از ارسی است
فرهنگ گویش مازندرانی
طبقه ی دوم خانه
فرهنگ گویش مازندرانی